صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب | ||
|
درست شب جمعه بود .... من پنجره های روبه رومو باز کردم و فقط نگاه میکردم ..... نگاه ....... به تماشای افرادی مشغول بودم ..... شب جمعه بود ..... ساعت 12 شب ... نماز شب نمی خوندن ..... دعای کمیل هم نه .... دعای فرج؟؟؟.... دعای سلامتی آقا؟؟؟؟؟ زیارت آل یاسین ؟؟؟ .... نه بابا اینا چیه؟..... مطمئن هستم اون لحظه به یاد هرچیزی بودن به جز خدا و آقا ..... دوست ندارم گنگ حرف بزنم ...... پس بذارید براتون تعریف کنم ..... شب جمعه بود (یا همون پنجشنبه شب ) ..... مشغول کاری بودم ..... که.... یهو .... صدای جیغ ...... فریاد ..... به سرعت رفتم سمت پنجره ..... با خودم گفتم حتما کسی مُرده .... همسایه .... دوست یا آشنا ....... ولی ...... نه ..... خبرایی بود ...
جمعیت عظیمی رو دیدم ... یه جورایی شبیه بود به دسته ی عزاداری ..... ولی بیشترش رو خانوما تشکیل میدادند...... جلوی دسته یه آقایی گل گرفته بود دستش ....... به به ...... بعله .... آقا داماده ....
چند تا مرد هم دوروبرش و پشتشون سیل جمعیت خانوما که جیغ و داد و فریاد میزدند ...... البته یه سریها هم سینی گرفته بودند رو سرشون ..... بابا حنابندونه .....
حالا هاشواش چیه دیگه نصفه شبی؟؟؟ .... مثلا شب جمعه ست و متعلق به آقا صاحب الزمان .... تا دیروقت میزنن و می کوبن .... نه به فکر خدا هستند نه اقا و نه مردم ......
من نمیدونم .... به نظر شما درسته که مراسم عروسی و شروع یک زندگی مشترک اینطوری باشه؟؟ شما بگید درسته آیا؟؟
میتونم با صراحت تمام بگم که شروع این زندگی هیچ بار معنوی همراه با خودش نداره .... ان شاالله که همه ی جوونامون خوشبخت و عاقبت بخیر بشن .... ولی کاش هممون تو لحظات زندگیمون .... تو شادی و غم به یا خدا و بعد هم غربت و مظلومیت آقا بودیم ......
ای کاش ......
یاحق آرمیتا – مدیر وبلاگ منتظران ظهور برچسبها:
سلام آقای خوبم ..... دلم گرفت .... و پر کشید به سمت جمکران ..... روسیاهم و گناهکار ..... ولی ...... منو ببخش که خیلی وقتا یادم میره وجودتو .... نگاهتو ..... یادم میره که یکی منتظر ماست ..... یکی نگاهش به اعمال ماست ..... یکی ظهورش به اعمال ما بستگی داره ..... یکی داره میبینه و گریه میکنه .... یکی چشاش از گریه کوچیک شده .....
یکی که خیلی امید داره به ما شیعه ها ..... مسلمونا .....
ببخش که یادم میره قولمو ..... قولی که 23 خرداد بهت دادم .... باهات پیمان بستم ولی باز هم پیمان شکستم ......
همه چی رو خراب کردم .... و باید از نو شروع کنم ..... هر چیزی راه و رسم خودشو داره ولی راهی که رفتم درست ترین نبود ..... همه چی رو از دست دادم ولی دوباره باید خودمو به همه ثابت کنم .....
آقاجان ..... خیلی بد کردم ..... من لیاقت اسم منتظر رو ندارم ..... هر وقت که به یاد غریبی و مظلومیتت میفتم دلم میگیره .... آخه من که کاری نکردم واسه اومدنت ..... حتی نتونستم گناهامو کم کنم تا تو ، آقای خوب من ، کمتر گریه کنی ..... فکر میکنم حق داری که منو نبخشی ..... منی که یادت هر از گاهی از ذهن داغونم رد میشه .... منی که چیزی نمیدونم ازت..... منی که تا دلم میگیره به یاد آرزوهای دنیویم میفتم .... منی که به گرفتن تبلت تو دستم افتخار میکنم ..... منی که ارزشم رو به داشتن موبایل با کلاس میدونم ..... منی که زندگیمو به خاطر چشم و هم چشمی و حرف مردم خراب کردم .... منی که مردم شدن خدای من .....
با اینهمه گناه و اشتباه ..... واقعا هنوز هم میدونم دوسم داری..... برای بخشیدن گناهام پیش خدا گریه میکنی ..... و تو بدترین شرایط دستمو میگیری ..... و منو به حال خودم رها نمیکنی .....
آقاجان شرمندتم ...... خدا جونم دوست دارم....... یاحق
آرمیتا – مدیر وبلاگ منتظران ظهور
برچسبها:
آقا نیا...... اینجا هستند کسانی که هنوز برای ریالی پول تن فروشی می کنند.... عفت فروشی می کنند.... اینجا هستند کسانی که برای ذره ای نگاه حیای خود را به فروش میگذارند..... اینجا هستند کسانیکه نمازهاشون ، عبادتشون و کارهاشون واسه غیراز خداست..... اینجا هستند کسانی که به خاطر یه لذت کوچیک کاری می کنند که خدا و پیغمبر و قرآن و امام زمان یادشون میره.... آقاجان .... نیا..... اینجا هستند مردانی که نگاه سالم ندارند و .... و بیمارند.... اینجا هستند مردانی که زنها رو وسیله ی ملعبه می دونند.... اینجا هستند دخترانی که خودشون رو واسه مردان هرزه می آرایند..... اینجا هستند کسانی که معنی عشق رو با هوس عوض کردند..... نیا.... نیا..... آقا...... اینجا خیلی ها عفت و حیا و مردونگی رو زیر پا گذاشتن..... اینا فکر میکنند هر کی ابروش رو نازکتر کنه مردونگیش بیشتره..... نه..... نیا ..... وقتی که همش حرف می زنند که آقا بیا.... همش حرفه.... آقاجان..... به پشت ماشین هاشون نگاه نکن که رو چندتا نوشته : اللهم عجل لولیک الفرج...... به دلشون نگاه کن که چه خبره..... مواظب کارهامون باشیم...... یاحق آرمیتا – مدیر وبلاگ منتظران ظهور
برچسبها: سلام...... به همه .......... دوست دارم برم ..... برم از جاییکه حرف خوش خیلیها غیبته...... و وقتی غیبت نباشه انگار یه چیز کم دارند..... برم از جاییکه خیلیها روزی هزار بار به دروغ قسم می خورند و...... بی خیال...... بذار کارمون راه بیفته ، بقیه رو ولش کن..... برم از جاییکه مردم فکر و ذکرشون شده پول .... همش حرف از یارانه است.....یعنی قطع میشه؟!!!.... فردای روزیکه یارانه ها واریز شده تو خیابون ولوله است..... تا خیابونها صف کشیدند و منتظرند..... ولی منتظر پول!!! ..... برم از جاییکه همه حرف از سیاست می زنند و خودشون رو در همه چی دخیل می دونن و از نظر خودشون همه چی دونن...... و یادشون رفته..... زندگی باید کرد..... برم از جاییکه همه به فکر ترفیع رتبه و شهرت و منافع خودشون هستند..... فقیر کیه؟؟؟؟.... هرکی نداره باید بمیره...... دوست دارم برم...... از جاییکه یه لحظه خوش نداره ....همش غصه..... درد ..... غم...... این اسمش زندگی نیست....... خدا میگه : من از رگ گردن به شما نزدیکترم .... ولی کی.... چه کسی وجود خدا رو احساس میکنه؟؟؟..... دوست دارم برم از جاییکه جایگاه عشق و هوس عوض شده..... و دل شکستن راحته.... مثل آب خوردن..... زندگی ارزش شکوندن دلی رو نداره...... دوست ندارم جایی باشم که آرمانهای شهدا زیر پا یه عده جوون له بشه و همه جا رو سکوت فرا گرفته..... میخوام برم از جاییکه هیچ کاری برای خدا نیست .... وقت خوشی ها.... خدا رو بی خیال.... وقت ناخوشی ها .... خدایا کمکم کن.... دلم میخواد برم از اینجای لعنتی ... دلم میخوا یه جایی زندگی کنم بدون هیچ قانون و اساسی .... آدمهای اینجا برای گریه هم دلیل میخوان!!!!!! دوست دارم برم از جاییکه..... خدا و امام زمان واسه بعضیا به اندازه یه تست ارزش نداره که 2 دقیقه روش فکر کنن.... صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پرکشیدن پرستو شدن برم از جاییکه مردم برای چشم و هم چشمی و مال دنیا همش تو قرضن و وام و اضافه کاری....یعنی همه چی پوله؟؟ .... برم از جاییکه فقط پولدار ها عزیز شمرده میشن....پس زندگی چی میشه؟ ..... یادمون رفته که خیلی زود دیر میشه؟...... ما هنوز لبخند خدا رو احساس نکردیم ..... یه بار هم از ته دلمون شکر نکردیم...همش گله ...ناله....شکایت .... یه بار هم واسه خودمون و خدامون زندگی نکردیم..... گناه پشت گناه و بعدش..... توبه .... استغفار.... بخشش ..... آخه تا کی؟ میخوام برم از جاییکه برکت های زندگی در خونه سالمندان باشند .... اونجا دیگه جای زندگی نیست..... بیایم بگذریم از همه چی..... از هرچیزی که داره بین ما و خدا فاصله میندازه...بیایم یه کم هم منتظر آقا باشیم.... یه کم فکر کنیم..... دلم میخواد یه روز بارونی از اینجا بزنم بیرون .... و ..... اونقدر دور بشم که هیچ کس نباشه ..... فقط من باشم و خدا...زیر بارون با چشمای بسته و دهن باز خدا رو با تمام وجود کنارم احساس کنم.... و هیچ کس نباشه که بگه.... انگار دیوونه شده.... عاشق شده....این بچه ی فلانی نیست؟؟؟؟؟ با خدا باشم ...جاییکه هیچ دود و غباری از غم نباشه ....جاییکه هیچ سقفی وجود نداشته باشه برای من و زندگیم.... و برای خوشی هام..... و اون لحظه ، لحظه ی خوشبختی منه..... دنیا رو با همه ی عذاب و بدبختی هاش ولش..... ببینیم خدا چی میگه..... الیس الله بکاف عبده..... و چقدر حکمت در همین جمله نهفته است و ما غافلیم..... خدایا من چجوری بهت جواب بدم وقتی میگی...صدبار اگر توبه شکستی باز آی .... من چجوری شکرت کنم؟..... تازه متوجه منظور سعدی شدم..... بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد خدای من تو چقدر مهربونی که میبینی و میدونی و .... می بخشی و میپوشونی ..... اما مردم ندیده فریاد میزنند.... با تمام وجود گناه کردم و در تکرارش اصرار ، اما نه نعمتش را از من گرفت و نه گناهم را فاش کرد.... اگر اطاعتش کنم چه می کند........... یاحق _ آرمیتا _ مدیروبلاگ منتظران ظهور برچسبها:
روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد....مرد نمازش را شکست و گفت: مردک! درحال راز و نیاز باخدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت:من عاشق لیلی _یکی از بنده های خدا _ هستم و تورا ندیدم..... ولی تو که عاشق خدایی چگونه مرا دیدی؟
آرمیتا- مدیر وبلاگ منتظران ظهور برچسبها:
خدایا من دلم قرصه ! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته یه عمری یادمون رفته زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن،کمی با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن... برچسبها:
سلام... نمیدونم چرا بعضیا فکر میکنن که ماهایی که چادر سر میزنیم توتابستون گرممون نمیشه ... میگن:تو گرما چادر سر بزنیم؟ خب آدم گرمش میشه ولی دستور،دستور خداست و تابستون و زمستون نداره،چادر گرمه و نمیشه چادر سر کرد،اونوقت زمستون هم بارون و برف میاد و چادر کثیف میشه و هزار تا بهانه ی دیگه! پس کی باید چادر به سرمون بکنیم؟! خداوند در قرآن دستور داده که خودمون رو بپوشونیم تا در نظر جنس مخالف تحریک کننده نباشیم،خداوند هیچوقت دستوری بدون فایده فردی و اجتماعی نمیده ، پس ما باید در سخت ترین شرایط هم دستور خدا رو اجرا کنیم برای اینکه خودمون و مهمتر از خودمون ، جامعمون ،به فساد و گناه کشیده نشه. چادر بهترین وسیله برای رعایت حجاب و پوشش اسلامیه. بعضی ها میگن چادری ها خودشون از همه بدترن. باید در جواب این افراد بگم که رعایت حجاب و عفاف فقط با چادر ممکن نیست... عفاف باید در رفتار و اعمالمون هم وجود داشته باشه.چادر بهترین پوشش برای ما خانمهاست . در تمامی اقشار جامعه آدم بد پیدا میشه مثل دکترا،کارمندا،معلما و... در قشر افراد چادر هم آدمهایی پیدا میشن که بد باشن .اگه کسی به خاطر رضای خدا چادر به سر کرده باشه ولی به گناه های دیگه ای آلوده باشه،خداوند به خاطر گناه ها اون رو مجازات میکنه و به خاطر حجابش بهش پاداش میده و هستند افرادی که به شکل عروسک فرنگی میان بیرون ولی اعمال خوب هم دارن و البته بی حجابها بی دین نیستند،خب خدا به خاطر اعمال خوبشون بهشون پاداش میده ولی به دلیل نداشتن حجاب اونا رو مجازات میکنه و حتی اونا در درگناه کسانیکه به خاطر بی عفتی این افراد به گناه کشیده شدند شریکن. روایت از معصوم هست که اگر زنی به خاطر رضای خدا حجاب کنه و در هوای گرم عرق کنه هر قطره عرقش تو بهشت یک قصر از برلیان میشه. از ما گفتن بود-یاحق-آرمیتا-مدیر وبلاگ منتظران ظهور برچسبها:
خدا کند که بیاید مسافری که نیامد
برچسبها: روزی گنجشکی روی شاخه درختی نشست و به خدا گفت : لانه ی کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هایم و سرپناه بی کسی ام بود تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ از لانه ی محقرم چه می خواستی؟ کجای دنیای تو را گرفته بود؟ خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود.خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. و چه بسیار بلا ها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. برچسبها: خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است
بنده: خدایا! خسته ام! نمیتوانم خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان بنده: خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان بنده: خدایا سه رکعت زیاد است خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام آیا راه دیگری ندارد؟ خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله بنده: خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب میکنیم بنده اعتنایی نمیکند و میخوابد خدا: ملائکه ی من ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است، امشب با من حرف نزده ملائکه: خداوندا دوباره او را بیدار کردیم، اما باز خوابید خدا: اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نمازصحبت قضامیشود خورشید از مشرف سر بر میآورد ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟ خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کند... بنده ی من تو هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری برچسبها:
آدمک آخر دنیاست بخنــــد آدمک مرگ همین جاست بخنــد دست خطــی که تو را عـاشق کرد شوخی کاغــذی ماست بخنــد آدمک خر نشــوی گریه کنی ! کل دنیا ســراب است بخنــد آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخنـد آدمک اخر دنیاست بخند آدمک مرگ همینجاست بخند آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند فکر کن درد تو ارزشمند است فکر کن گریه چه زیباست بخند صبح فردا به شبت نیست که نیست تازه انگار که فرداست بخند راستی آنچه به یادت دادیم بر زدن نیست که درجاست بخند آدمک نغمه آغاز نخوان به خدا آخردنیاست بخند......... برچسبها: بیا کلاغ پر بازی کنیم! کی پر؟ روز بی خدا بودن پر! فکر بی خدا بودن پر! دوست داشتن غیر خدا پر! عشق کسی جز خدا پر! همه گناها پر! برچسبها: |
|
[ طراحي : بيرق عشق ] |