آمار تعطیل
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منتظران ظهور و آدرس montazeranezohour313.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سلام به همه دوستداران وبلاگ منتظران ظهور.........

راستش به خاطر سنگینی درس و مشکلات بهتره یه مدتی وبلاگ منتظران ظهور تعطیل باشه تا ببینیم مصلحت درچیه.......

برای همتون آرزوی موفقیت دارم...... بهتره یه کم تو این مدت بیشتر فکر کنیم..... به خودمون

به امید ظهور مولا و تا دیداری بعد.......... یاحق

آرمیتا - مدیر وبلاگ منتظران ظهور


برچسب‌ها:
[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:,,,,,,,,,,,,,,,,, ] [ 23:54 ] [ آرمیتا ]

سلام...... به همه ..........

دوست دارم برم ..... برم از جاییکه حرف خوش خیلیها غیبته...... و وقتی غیبت نباشه انگار یه چیز کم دارند.....   برم از جاییکه خیلیها روزی هزار بار به دروغ قسم می خورند و...... بی خیال...... بذار کارمون راه بیفته ، بقیه رو ولش کن.....  برم از جاییکه مردم فکر و ذکرشون شده پول .... همش حرف از یارانه است.....یعنی قطع میشه؟!!!.... فردای روزیکه یارانه ها واریز شده تو خیابون ولوله است..... تا خیابونها صف کشیدند و منتظرند..... ولی منتظر پول!!!  .....  برم از جاییکه همه حرف از سیاست می زنند و خودشون رو در همه چی دخیل می دونن و از نظر خودشون همه چی دونن...... و یادشون رفته..... زندگی باید کرد.....  برم از جاییکه همه به فکر ترفیع رتبه و شهرت و منافع خودشون هستند..... فقیر کیه؟؟؟؟.... هرکی نداره باید بمیره......

دوست دارم برم...... از جاییکه   یه لحظه خوش نداره ....همش غصه..... درد ..... غم...... این اسمش زندگی نیست....... خدا میگه : من از رگ گردن به شما نزدیکترم .... ولی کی.... چه کسی وجود خدا رو احساس میکنه؟؟؟.....  دوست دارم برم از جاییکه جایگاه عشق و هوس عوض شده..... و دل شکستن راحته.... مثل آب خوردن..... زندگی ارزش شکوندن دلی رو نداره......

دوست ندارم جایی باشم که آرمانهای شهدا زیر پا یه عده جوون له بشه و همه جا رو سکوت فرا گرفته.....

میخوام برم از جاییکه هیچ کاری برای خدا نیست .... وقت خوشی ها.... خدا رو بی خیال.... وقت ناخوشی ها .... خدایا کمکم کن....  دلم میخواد برم  از اینجای لعنتی  ... دلم میخوا یه جایی زندگی کنم بدون هیچ قانون و اساسی .... آدمهای اینجا برای گریه هم دلیل میخوان!!!!!!

دوست دارم برم از جاییکه..... خدا و امام زمان واسه بعضیا به اندازه یه تست ارزش نداره که 2 دقیقه روش فکر کنن.... صفایی ندارد ارسطو شدن       خوشا پرکشیدن پرستو شدن

برم از جاییکه مردم برای چشم و هم چشمی و مال دنیا همش تو قرضن و وام و اضافه کاری....یعنی همه چی پوله؟؟ .... برم از جاییکه فقط پولدار ها عزیز شمرده میشن....پس زندگی چی میشه؟ ..... یادمون رفته که خیلی زود دیر میشه؟...... ما هنوز لبخند خدا رو احساس نکردیم ..... یه بار هم از ته دلمون شکر نکردیم...همش گله ...ناله....شکایت .... یه بار هم واسه خودمون و خدامون زندگی نکردیم..... گناه پشت گناه و بعدش..... توبه .... استغفار.... بخشش ..... آخه تا کی؟

میخوام برم از جاییکه برکت های زندگی در خونه سالمندان باشند .... اونجا دیگه جای زندگی نیست..... بیایم بگذریم از همه چی..... از هرچیزی که داره بین ما و خدا فاصله میندازه...بیایم یه کم هم منتظر آقا باشیم.... یه کم فکر کنیم.....

دلم میخواد یه روز بارونی از اینجا بزنم بیرون .... و ..... اونقدر دور بشم که هیچ کس نباشه ..... فقط من باشم و خدا...زیر بارون با چشمای بسته و دهن باز خدا رو با تمام وجود کنارم احساس کنم.... و هیچ کس نباشه که بگه.... انگار دیوونه شده.... عاشق شده....این بچه ی فلانی نیست؟؟؟؟؟

با خدا باشم ...جاییکه هیچ دود و غباری از غم نباشه ....جاییکه هیچ سقفی وجود نداشته باشه برای من و زندگیم.... و برای خوشی هام.....  و اون لحظه ، لحظه ی خوشبختی منه..... دنیا رو با همه ی عذاب و بدبختی هاش ولش..... ببینیم خدا چی میگه..... الیس الله بکاف عبده.....  و چقدر حکمت در همین جمله نهفته است و ما غافلیم.....

خدایا من چجوری بهت جواب بدم وقتی میگی...صدبار اگر توبه شکستی باز آی .... من چجوری شکرت کنم؟..... تازه متوجه منظور سعدی شدم.....

 بنده همان به که ز تقصیر خویش      عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش       کس نتواند که بجای آورد

خدای من تو چقدر مهربونی که میبینی و میدونی و .... می بخشی و میپوشونی ..... اما مردم ندیده فریاد میزنند....

با تمام وجود گناه کردم و در تکرارش اصرار ، اما نه نعمتش را از من گرفت و نه گناهم را فاش کرد.... اگر اطاعتش کنم چه می کند...........

یاحق _ آرمیتا _ مدیروبلاگ منتظران ظهور


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:من,خدا,زندگی,خوشی, ] [ 14:44 ] [ آرمیتا ]

 

مرا دختر خانوم می نامند، غروری دارم که برای تنها بودن له نمی شود، احساسی دارم که با منطق گدایان نمی سازد، قلبی دارم که هنوز تیزی خنجر نامردی را نخورده است ......... و ........ زیبایی هایی دارم که حراج چشم های بیگانه نخواهد شد!

خدای من...........

در میان این همه چشم ،نگاه تو مرا بی نیاز میسازد از هر نگاهی.....

من دخترم از نسل حوا

با ظرافت ها و زیبایی ها

اما زیبایی های من رازهایی هستند محرمانه !

خالقم سفارش کرده ..... جز برای محارم فاششان نکنم....

فرق نمیکند کجا یا کی!

در هیاهوی این شهر

هرکجا و هر وقت دچار واهمه شدی با "ایمانت" وضو بگیر

زیر لب نیت کن: "حج آب میکنم قربة الی الله"

 

 

آرمیتا- مدیر وبلاگ منتظران ظهور


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:دختر,حجاب,حیا,زیبایی, ] [ 13:45 ] [ آرمیتا ]

 

روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد....مرد نمازش را شکست و گفت: مردک! درحال راز و نیاز باخدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟

 

مجنون لبخندی زد و گفت:من عاشق لیلی _یکی از بنده های خدا _ هستم و تورا ندیدم..... ولی تو که عاشق خدایی چگونه مرا دیدی؟

 

 

 

آرمیتا- مدیر وبلاگ منتظران ظهور


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:لیلی,مجنون,عشق,خدا, ] [ 13:38 ] [ آرمیتا ]

 

 

خدایا من دلم قرصه !  کسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست

کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته

یه عمری یادمون رفته زمین دار مکافاته

فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم

که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم

خدایا وقت برگشتن،کمی با من مدارا کن

شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:خدا,عشق,آغوش, ] [ 15:10 ] [ آرمیتا ]

 

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبایی دارند که می فرمایند : پدری چهار فرزند را گذاشت توی یک اتاق و گفت : اینجا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده....  از آنجا نگاه میکرد و می دید که کی چکار میکند و می نوشت توی یک کاغذ تا بعد حساب و کتاب کند.

یکی از بچه ها که گیج بود حرف پدر یادش رفت و سرش گرم شد به بازی و یادش رفت که آقا گفته : خانه را مرتب کنید تا من برگردم....  یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را بهم ریختن  و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند..... یکی که خنگ بود ترسید... نشست وسط و شروع کرد به گریه و جیغ و داد که آقا بیا! بیا و ببین اینها نمیگذارند مرتب کنیم..... اما آنکه زرنگ بود ، نگاه کرد .... رد تن آقایش را دید از پشت پرده .... تند تند مرتب می کرد همه جارا. می دانست آقایش دارد توی کاغذ می نویسد.... هی نگاه می کرد سمت پرده و می خندید.دلش هم تنگ نمی شد . می دانست آقایش همین جاست.... توی دلش هم گاهی میگفت: اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتری میکنم.... آن بچه شرور ناراحت بود و همه جا را بهم می ریخت و میدید این خوشحال است و ناراحت نمی شود.....

آن وقت آقا آمد .....

آنکه گریه و زاری کرده بود چیزی گیرش نیامده بود ولی آنکه زرنگ بود کلی چیز گیرش آمد....

زرنگ باشیم .... شرور که نیستیم الحمدلله ، پس گیج و بلاتکلیف هم نباشیم... گریه و زاری و آقا گفتن ها برای ظهور کفایت نمیکند،کاری باید کرد،قدمی باید برداشت و باید شرایط را مساعد کنیم برای ظهور .... نگاه کنیم پشت پرده را ، رد آقا را ببینیم که نگاه میکند کارهای ما را...

وقتی انسان حقیقتا منتظر کسی باشد ، تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد

 

خلاصه اینکه: خانه را مرتب کنیم تا آقا بیاید......

 آرمیتا – مدیر وبلاگ منتظران ظهور


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 2 آبان 1392برچسب:آقا,زرنگ,شعار,خانه, ] [ 11:30 ] [ آرمیتا ]

درباره سايت

سلام..... به وبلاگ من خوش اومديد..... اميدوارم خوشتون بياد..... و استفاده كنيد ..... البته با دقت بخونيد متنهارو حتما به دردتون ميخوره.... در ضمن نظر يادتون نره ياحق
برچسب‌ها
امکانات وب

وب سایت تفریحی مذهبی بیرق عشق