آمار ........ باران ........
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منتظران ظهور و آدرس montazeranezohour313.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 میگن عاشقا بارونُ دوست دارن ....

ولی من یه چیزی رو هیچوقت نگفتم ....

چه بارون بباره ....

چه بارون نباره .....

با هر اتفاقی بیادت می افتم ............

 

 ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

 


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 29 دی 1393برچسب:, ] [ 10:53 ] [ آرمیتا ]

 ازدواج، یک سنت اسلامی است و در اسلام، تأکید فراوانی نسبت به آن شده است تا جایی که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «ازدواج روش و سنت من است و هر کس از آن روی گردان شود، از من نیست».

علاوه بر این، مطابق آیه 21 سوره روم، ازدواج مایه آرامش جان و روان آدمی است و راه رشد و کمال معنوی وی را هموار می کند. در روایات فراوانی آمده است: ازدواج کنید تا نیمی از ایمانتان کامل شود؛ خواب شخص متأهل، برتر از عبادت شخص مجرد است؛ یک نماز متأهل، برتر از هفتاد نماز مجرد است.

این روایات، نشان دهنده تأثیر ازدواج در رشد و تکامل معنوی انسان است.

در روان شناسی نیز ثابت شده است که ازدواج، چون موجب عشق ورزیدن است، در ارضای نیاز روانی انسان به محبت و مورد علاقه قرار گرفتن، موءثر است و در نتیجه، تکامل و شکوفایی نیروهای درونی او را به دنبال دارد.

بشتابید به سمت ازدواج......


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, ] [ 19:40 ] [ آرمیتا ]

 یا صاحب الزمان (عج)


هجر تو ز درد و داغ دلگیرم کرد

اندوه و غم زمان زمین گیرم کرد

گفتند که جــمعه مـــیرسی از کعبه

این رفتن جمعه جمعه ها پیرم کرد


 

 


برچسب‌ها:
[ شنبه 27 دی 1393برچسب:, ] [ 15:29 ] [ آرمیتا ]

 


برچسب‌ها:
[ شنبه 27 دی 1393برچسب:, ] [ 15:22 ] [ آرمیتا ]

دوست دارم بارانم مظهر عشق باشد تا هر که او را بینددلش به درد آید و راه زندگی در پیش گیرد. ....

دوست دارم بارانم در خلوت خود پرواز کند

به آسمان هفتم رود ، برای خود در دل خدا جا باز کند

دوست دارم بارانم پس از بارش شود رنگین کمان

دوست دارم بارانم در دل همگان شود مهمان

دوست دارم بارانم زنده باشد و زندگی کند

دوست دارم بارانم برای خدایش تا ابد بندگی کند

دوست دارم بارانم طعم شیرین چشد تا تلخ

دوست دارم لباسش دریا باشد تا نخ

دوست دارم آسمان او را دربرگیرد ، دوست دارم فرشتگان او را در بر گیرند.

دوست دارم همگان دوستش داشته باشند و بس......

  آری این باران است . باران من ، باران و بس .....

 .

.

به باران فکرمی کنم گونه هایم خیس میشوند

به تو فکر می کنم باران می بارد

من جادو گر نیستم

اما تو معجزه ای!


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:, ] [ 18:6 ] [ آرمیتا ]

 

 

 


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, ] [ 18:12 ] [ آرمیتا ]

  سلام ....

قبلاهارو نمیدونم ولی از وقتیکه خودمو شناختم و خدا رو باور و احساس کردم خیلی آروم شدم .... تو هر کاری همه چی رو سپردم به خدا و خوستم خودش صلاحمو بهم بده .... اشتباه زیاد داشتم ولی ..... بعد هر توبه ای که میکردم خیلی آروم میشدم .... دیگه  دلهره و استرس و بیقراری جرات نمیکردند با وجود منبع آرامشی که کنارم داشتم به سمت من بیان .... چه خدای خوبی داریم ما ..... عجب خدای کریم و مهربونیه که چیزی رو از آدم میبخشه که خود آدم نمیتونه ببخشه ..... واقعا که ستارالعیوبه ..... هیچوقت یادم نمیره ... وقتی به یه مشکل سخت برخوردم که نمیتونستم تحمل کنم شرایط رو و برام خیلی دردناک بود ... یه بنده خدایی اومد سراغم و بهم گفت تو قرآن نمیخونی ؟ نماز نمیخونی؟ پس چرا انقدر ناراحتی .....میدونستم حقه ولی خلاصه خیلی سخته .... ما همیشه به زبون میگیم مرگ حقه ولی تصور مرگ عزیزانمون برامون غیرممکنه .... و من دلهره داشتم .... بهم گفت : چیزی رو که میخوای به زور از خدا بگیر .... یادم میاد مدت زیادی تو این جمله عمیق شدم ولی متوجه شدم هیچوقت نباید به زور چیزی رو از خدا خواست ..... یه مادری بهم میگفت من از خدا به زور بچه خواستم .... گفتم اگه مریض هم باشه خودم میشم پرستارش ..... خدا بهم یه بچه داد ... ولی حتی نمیتونه کارهای روزانشو انجام بده و من خسته شدم بخاطر چیزی که به زور از خدا خواستم..... داستان این مادر مهربون برام یه عبرت شد و خیلی زیبا همه چیو سپردم به خدا ..... و گفتم من در مقابل حکمت و تقدیرت لال میشم و تسلیم توام .... تو راهو بهم نشون بده منم میگم چشم .... با خودم گفتم خدایی که اینهمه اشتباه منو نادیده گرفته حتما بهترین سرنوشت رو برام رقم میزنه ...... با سن کمم به یه نتیجه ای رسیدم که هرکار خدا یه مصلحتی توش هست پس چرا باید گله و شکایت کنم چرا فریاد بزنم درمقابل کسی که به آرومی جوابمو میده ..... خیلی شرمنده ام پیش خدا ... خیلی .... و خیلی دوسش دارم چون میدونم نگاه پرمهرش به سمت منه .... و ان شا ءالله همیشه به سمتمون باشه ..... 

تو زندگیم هر بار بعد اشکی که ریختم وقتی بعدش نماز خوندم و یا کتاب خدا رو جلوی روم باز کردم متوجه شدم معنی الا بذکرالله تطمئن القلوب رو .... تو هر راه و مسیری بهش گفتم اگه به صلاجم نیست فقط یه مانع بذار جلوی پام .... و وقتی که مانع جلوی راه من سبز میشد متوجه میشدم که راهم اشتباهه .... اصولا راهمو عوض میکردم ولی بعضی وقتا هم لج میکردم و به راه اشتباهم ادامه میدادم و آخرش متوجه میشدم چقدر اشتباه کردم ....... و پشیمونی پشت پشیمونی .....

الآن بازهم یه راهی گذاشته جلوی روم که میدونم اگه بخوام تا تهش برم بهترینه برام ....

خدایا شکرت بخاطر همه چیز ..... و ممنونم بخاطر خوبیهات .....

و سپاسگزارم بخاطر تمام لحظاتی که بودی و دستمو از تو دست شیطان جدا کردی ....

خدایا ........ نذار رومو ازت برگردونم که روسیاه میشم .....

خدایا سپاس .......... فقط کمکم کن که تو راهی که قدم گذاشتم استوار بمونم و پام نلرزه .....

دعا یادتون نره - یاحق


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 17:8 ] [ آرمیتا ]

 نه اینكه از چادر بدم می آمد ها نه! اصلا! تا جاییكه یادم می یاد هیچ وقت بی حجاب یا بدحجاب نبودم. روی روسری ام از بچگی خیلی حساسیت داشتم اما چادر ...

 

به نظرم دست و پاگیر می آمد می گفتم نمی تونم جمع و جورش كنم روسری یا مقنعه رو می كشه عقب و بیشتر موهام می یاد بیرون. اصلا مگه الان پوشش من چه عیبی داره و ...

 

البته بعضی اوقات خاص مثل وقتی می رفتیم زیارت چادر سرم بود اما برای همیشه خب نه

 

یادم می یاد دبیرستان مدرسه ای كه ما می رفتیم تا سال قبلش چادر اجباری بود اون سال هم كه ما رفتیم بهمون نگفتن الزام چادر برداشته شده مدرسه ی نمونه بود و نمی شد از خیرش گذشت اجبارا چادر سرم كردم یه مدت كه گذشت متوجه شدیم دیگه الزامی نیست از اولین كسانی بودم كه چادر رو برداشتم. مگه حجاب من چه عیبی داشت  خب؟

 

حتی اینكه  بابا غیر مستقیم موقع نگاه كردن به تلویزیون با دیدن یه دختر چادری می گفت چقدر چادر برای یك دختر وقار می یاره هم منو چادری نكرد. من كه حجابم مشكل نداشت چرا باید خودم رو به دردسر می انداختم سخته جمع و جور كردنش خب تازه مردم و این آدمایی كه به خاطر روسری هم به آدم می گفتند حزب اللهی كه در زبان اونا معادل امل بود چی؟ حالا چادر كه واجب نیست آدم به خاطرش با ملت دربیفته منم حجابم عیبی نداره خب...

 

 

خلاصه به نظرم چادر هم مثل خمس مثل نماز مثل هرچیزی  كه آدم باید فقط به خاطر معشوقش انجام بده ظاهر سختی داره و حلاوتش رو تا وقتی انجام ندی نمی تونی بفهمی حتی وقتی به زور قانون و فشار خانواده ... چادر سرت كنی هم نمی فهمی باید فقط به خاطر او به قصد قربت او این كارها رو انجام بدی تا بفهمی تا حالا خودت رو از چه موهبتی محروم كردی

 

اما می دونید برای من از كجا شروع شد؟

 

خیلی ساده این اتفاق افتاد

 

یك اردوی سه روزه بود به مشهد مقدس ... اینقدر این مدت كم بود كه آدم دلش نمی آمد به جز حرم مطهر امام رئوفش جای دیگه ای بره

 

از خونه كه بیرون می آمدیم صاف می رفتیم حرم و از حرم صاف می آمدیم خونه و به همین دلیل من اون سه روز دائم چادر سرم بود

 

خب من دوست نداشتم دقیقا  جلوی در حرم چادر سرم كنم آخه آدم از لحظه ای كه پاشو از در خونه به سمت حرم مقدس بیرون می زاره انگار مورد توجه امام رضاست و خب ...

 

--------------

 

برگشتیم به شهرمون

 

چادرم رو تا كردم و صاف گذاشتم تو كشو برای زیارت دفعه ی بعد

 

اولین باری كه می خواستم از خونه برم بیرون آماده شده بودم داشتم از پله ها می رفتم پایین تو همین فاصله از خودم پرسیدم تو مشهد برای چی چادر سرت می كردی؟ و به خودم جواب دادم: به حرمت امام رضا

 

یكدفعه از خودم پرسیدم خب اینجا هم شهر امام زمانه اینجا هم مورد توجه امام زمان هستی آقا داره تو رو می بینه

 

چطوری می خوای بری توی خیابون وقتی امام زمان داره تو رو می بینه

 

رسیده بودم به در خونه

 

در رو باز نكردم

 

برگشتم تو اتاقم

 

چادرم رو برداشتم

 

و چادری شدم برای همیشه

 

برای همیشه به حرمت امام زمان

 

من عاشق چادرم هستم  اینم تاج بندگی منه برای خدا و نشونه ی حرمتی كه برای آخرین حجتش دارم . و شاهدی كه هر لحظه بهم یادآوری می كنه الان جلوی چشم امام زمانت هستی....


برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:, ] [ 22:34 ] [ آرمیتا ]

 

 

 

 

ای خدا این دیگه کیه ............

 

 


برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:, ] [ 19:22 ] [ آرمیتا ]

  

با سلام خدمت همه ی دوستان و کسانیکه ارادت دارند به این وب و صاحبش ....

با تموم شدن ماه محرم و صفر و آغاز ماه ربیع الاول ، ماه شور و نشاط  و شادی و سرور .... و شروع جشن عقد و عروسی و ... آغاز امامت امام زمان (عج) ... و اینهمه شادی... خلاصه من هم این روزای شیرین رو به شما عزیزان تبریک میگم .... و امیدوارم روزهای خوشی رو سپری کنید در پناه حق ...

خلاصه این روزا دعوت میشیم و باید رفت .... اصولا قبل اینکه پامو بذارم تو مجالس یه استرس خاصی وجودمو میگیره .... وقتی هم که پامو میذارم تو مجلس ،متوجه میشم که استرسم بی جا نبوده.... خلاصه اینهمه رنگ و لعاب و مدل مو ... و ... اینهمه مُد و لباسای جیگیلی ....!!... معلومه که استرس هم ایجاد میکنه .... بعد که میری بشینی میبینی همه دارن نگات میکنن ... سیصد چهارصد نفرن ولی انگار هزاران چشم داره تعقیبت میکنه و سر و وضعت رو زیر نظر داره ....

خلاصه با اینهمه دردسر میشینی و می بینی .... وااااااااای .... چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!! اینجا که اکثریت محرمند و ما نامحرمیم ..!!!

برام سوال شده بود این آقا دوماد چند تا خواهر داره مگه؟ اینهمه روسری که رو سر نیس!!! و اینهمه آدم که لباس نامناسب دارند ... خوشبحال آقا دوماد که انقد آبجی خوشتیپ داره!!!

خلاصه آدم نمیدونه چی به چیه... کی به کیه ... این خواهر عروسه یا داماد؟؟

خلاصه هر مدلی که بخوای تو عروسی میتونی پیدا کنی .... و همه نگاهاشون تو لباس همدیگست و غیبت پشت غیبت.....

جالبه ... هر کسی برای خودش یه آهنگ خاصی داره .... که باید درخواست بده تا اجرا بشه !!!!  فارسی (آروم ،تند، ملایم) ،آذری ،خارجی و هالیوودی .... و البته سر دسته ی همه آهنگا مازندرانی ..... که اصولا با اجرای این آهنگ فضا به حدی پر میشه که جا برای سوزن انداختن نیست ....  بعدش میان به زور دست همه رو میگیرن که باید یه تکونی به خودت بدی.... یعنی اجباریه !!!!!!!!! .... من ندومبه این چه رسمیه؟!

البته یه سریها هستند که آهنگ درخواستی ندارند و با هر آهنگی میسازند ... میخواد ترکی باشه یا خارجی .... مهم نیس.... به این جور آدما در اصطلاح میگن هفت رنگ !!!!

جالب اینجاست آهنگی که باهاش می رقصند حتی نمیتونن یه کلمه از اون رو معنی کنند که چی میگه .... اصلا ولش کن ...

حالا عروس خانوم که میاد همه نگاه ها میره سمت اون بنده خدا .... و ....

که لباسش چطوریه ... آرایشش چطور شده ... کدوم آرایشگاه رفته.... چطوری میرقصه ... آقا دوماد قراره چقدر بهش هدیه بده .... و البته بقیه چقدر میخوان هدیه بدن .... و این سوالاتیه که ذهن مخاطب رو درگیر میکنه تا از عروس خانوم چشم برنداره ....!!!

و البته اگه روز عروسی جمعه باشه که چه بهتر !! ... روز تعطیل و بدون هیچ مشغله و دغدغه فکری ....

.

.

.

هدف بنده از شرح و بسط دادن این موضوع این بود که بگم عروسی یه روز از زندگی و عمر انسانه .... زندگیمونو تو قشنگ ترین روز زندگیمون تباه نکنیم ... تو این یه روز احکام و شرع و خدا و اسلام یادمون نره ... و کاری نکنیم که بعدا پشیمون باشیم و شرمنده .... و انقدر دنیا رو برای خودمون بزرگ نکنیم .... که هممون رهگذریم  و به قول پدر بزرگوارم : دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره .... و این دنیا فقط مثل یه سفر میمونه .... پس برا خودمون زیاد بزرگش نکنیم....

هر روز از زندگیمون ، یه ورق از دفتره که سپری میشه و لحظه لحظه به مرگمون نزدیکتر میشیم ... خدا کنه تو لحظه لحظه زندگیمون از یاد خدا غافل نشیم ...

امیدوارم از حرفهای بنده برداشت اشتباه نشه ... من مخالف شادی نیستم ولی میگم جشن و سرور هم حدی داره ... این حده باید رعایت بشه که ان شاءالله بشه .... عروسی بدون گناه و تجملات هم میشه ... اتفاقا بسیار زیبا هم میشه ....

یادمون باشه ما از این دنیا فقط اعمالمونو با خودمون می بریم پس مراقب اعمالمون باشیم و حواسمون به اون اوستا کریم باشه که همیشه باهامونه و خیلی غریبه .... چون خودش میگه از رگ گردن به ما نزدیکتره ولی ما حضورشو نادیده میگیریم ....

لحظه لحظه زندگیتون شاد و در پناه حق باشید

آرمیتا – مدیر وب منتظران ظهور


برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:, ] [ 19:28 ] [ آرمیتا ]

 طلاییه ... شلمچه ... فکه ... هویزه .... دهلاویه ... دوکوهه .... چذابه .... عملیات رمضان .... نهر خین ....

کربلای امام حسین که هنوز سعادتش نصیبم نشد ولی هر ساله دلمو خوش میکنم به ایام عید و حال و هوای کربلای ایران ....

هر ساله دلم بهانه گیری میکنه.... دیگه عادت کردم به این دل .... به کارهاش .... به هانه گیری هاش .... به تنهایی هاش .... و البته به نگرانی هاش ....

مناطق جنوب منبع مغناطیسه که دلهای عاشق رو به سمت خودش جذب میکنه ....

هر ساله وقتی بهانه گیری های دلم شروع میشه .... میرم سراغ پرونده ی گناهام .... و اعتراف به اینکه چقدر گناه دلمو سیاه کرده .....

سال قبل واقعا بهترین سال بود برام .... به شهدا گفتم گله نمیکنم اگه دعوتم نکنید چون میدونم سعادتشو ندارم .... و درست وقتیکه هیچ امیدی تو دلم نبود برام دعوت نامه فرستادند .... وقتیکه تمام کاروانها پر شده بود ..... کمتر از یه هفته مونده بود به حرکت که دعوت نامه فرستادند و خودشون شرایطش رو فراهم کردند .... همه چی عالی بود ..... عالییییییی.....

و اینو من کاملا درک کردم که اگه شهدا بخوان معجزه میکنند.....

برای من سال قبل رفتن به مناطق معجزه بود .... 

غروب رفتیم شلمچه .... غروب شلمچه حال و هواش خیلی غمگینه .... دلگیر و پر از دلتنگی ....

هفت سین چیدیم به سبک شهدا ..... و فانوس به دست منتظر تحویل سال 93 بودیم ..... و بعد از تحویل سال فقط یه صدا میومد ..... و اون هم صدای ناله و گریه ی جمعیتی بود که اونجا بودند ....

ان شاءالله امسال هم قسمتمون بشه و بتونیم 5 روز دلو بکنیم و راهی کربلای ایران بشیم ....

التماس دعا - یاحق


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, ] [ 15:34 ] [ آرمیتا ]

  بهار ماه‏ ها، ربیع الاول است چرا که آثار رحمت الهی و ذخایر برکات خداوندی در این ماه پدیدار می‏ شود و انوار جمال الهی بر زمین و زمینیان می‏ تابد . ولادت رسول اکرم(ص) اشرف و سید موجودات و نزدیک‏ ترین خلق به خدا ، در این ماه بوده است . حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت(ع) مبارك باد.

    
    رسول اكرم (ص) فرمودند:
    هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم .
    حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت(ع) مبارك باد.

    
    حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت(ع) مبارك باد.

 

 

ما رو در شادیتون سهیم کنید .... یاحق


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 2 دی 1393برچسب:, ] [ 22:37 ] [ آرمیتا ]

 

 

 


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 2 دی 1393برچسب:, ] [ 22:29 ] [ آرمیتا ]

درباره سايت

سلام..... به وبلاگ من خوش اومديد..... اميدوارم خوشتون بياد..... و استفاده كنيد ..... البته با دقت بخونيد متنهارو حتما به دردتون ميخوره.... در ضمن نظر يادتون نره ياحق
برچسب‌ها
امکانات وب

وب سایت تفریحی مذهبی بیرق عشق