صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب | ||
|
ورود امام زمان اکیدا ممنوع!!!
این مطلب رو معلم فیزیکمون خانم یخکشی تو کلاس خوند و منم واستون می نویسم
.
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود.برای عروس مهم بود که چه کسانه حتما درعروسی اش باشند.کاش می آمد. خیلی از کارت ها مخصوص بودند.مثلا فلان دوست و فلان رئیس. خودش کارت هارا می برد با همسرش! سفارش هم می کرد که حتما بیاین! اگه نیایید دلخور میشم! دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد.همه باشند و خوش بگذرانند.تدارک هم دیده بود. آهنگ و ارکست هم حتما باید باشند،خوش نمی گذرد بدون آنها!!! بهترین تالار شهر را آذین بسته ام. چند تا از دوستانم که خوب می رقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود.
آخر شوخی نبود که شب عروسی بود.همان شبی که هزار شب نمی شود.همان شبی که همه به هم محرمند،همان شبی که وقتی عروس بله می گوید به تمام مردان شهر محرم می شود. این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر می گیرند فهمیدم . همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست. آهان یادم آمد این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید. همان شبی که داماد مردانگی اش را از دست می دهد و آرایش می کند.
همه و همه آمدند حتی غریبه ها و کاش امام زمانمان بود...اما...حق پدری دارد بر ما مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود،اما آقا آمده بود.به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند: ورود امام زمان اکیدا ممنوع!!!!!!!!! دورترها ایستاد و گفت:دخترم عروسیت مبارک...ولی ای کاش کاری می کردی تا من هم می توانستم بیایم. مگر می شود شب عروسی دختر، پدر نیاید.آخه امامان پدر معنوی ما هستن... دخترم من آمدم . اما گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت و برای خوشبختی دختر دعا کرد.
آری ما شیعیان با هر کار نیکویی که انجام میدیم دل امام زمانمون رو شاد می کنیم و با هر گناهی که انجام میدیم تازیانه ای به بدن مبارکشون میزنیم. پس ای شیعه مواظب تازیانه ها باش که هر روز چند تازیانه به امام زمانت میزنی. برچسبها: |
|
[ طراحي : بيرق عشق ] |