صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب | ||
|
دانشجو بود…دنبال عشق و حال،خیلی مقید نبود،یعنی اهل خیلی کارها هم بود، و یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره) هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم: "حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!! خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن… اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن”"حمید..حمید…حاج آقا باشماست”" گاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… آهسته در گوشم گفتن:
نظرات شما عزیزان: بی غم دنیا
![]() ساعت19:32---31 خرداد 1393
دوست عزیز بهت توصیه میکنم حتی اگه شده یکی از کتاب های ایت الله بهجت رو بخون ضرر نمیکنی بلکه سود هم میکنی.....
یا حق پاسخ:سلام..... اتفاقا خودمم خيلي وقته چنين تصميمي گرفتم..... حتما ميخونم..... ياحق
سلام،واقعا چقدر ما کارهای بد میکنیم ولی بازم خدا با ماست،دعا کن بخشیده بشم.
پاسخ:سلام..... كاش ميتونستيم يه خورده از خدا بفهميم ولي حيف كه ذهنمون گنجايشش رو نداره...... فقط ميدونيم كه يكي از صفات بي نظيرش بخشندگيه...... ان شاالله كه هممون بخشيده ميشيم..... ياحق
سلام
خسته نباشین وبلاگ پر محتوایی دارین ما شما رو لینک کردیم خوشحال میشیم ما رو لینک کنید یا علی مدد پاسخ:سلام...... ممنونم..... حتما لينكتون ميكنم..... ياحق
سلام لینک شدید یاعلی
پاسخ:سلام..... ممنونم..... شما خيلي وقت بود كه لينك شده بوديد.... ياحق سلام،نمایشگاه کتاب که بودم یه غرفه ای بود که مختص کتاب های آیت الله بهجت،چند تا جوون پونزده شونزده ساله رو دیدم وقتی چشمشون به این غرفه خورد به هم گفتن بچه ها غرفه آیت الله بهجت و دویدن طرفش،سر و وضع اون جوونا رو یه نیگاه انداختم دیدم خیلی معمولی بودن نه خیلی مذهبی بودن و نه خیلی فشن اما برام جالب بود که اونا دنبال چی بودن حیف که فرصت نداشتم وگرنه وامیستادم ببینم کدوم کتاب ها رو میخریدن. ممنونم - ياحق برچسبها: |
|
[ طراحي : بيرق عشق ] |